دولتهای اپوزوسيون
از نظر من، پس از انقلاب ايران هميشه به روش ملوک الطوايفی اداره شده، بدين معنی که کانون های مختلف بدون نشان قدرت وجود داشته و دارد که عدم پاسخگويی آنها، هرج و مرج می آفريند و اين مسئله نه امر جديدی است و نه مخفی.
با نگاه به دولتهای پس از انقلاب و دوران جنگ، نکته ای را می توان آشکار کرد که تامل در آن زيباست. در دولت هاشمی، خبری از افشاگری و اينکه دولت بلندگو در دست بگيرد و تقصير ها را به گردن ديگران بيندازد خيلی نبود. در دولت خاتمی، دولتيان اين کار را می کردند ولی خود خاتمی نمی کرد. در دوران احمدی نژاد هم دولتيان می گويند و هم احمدی نژاد، بدين معنی که تمامی مشکلات را به گردن ديگران می اندازند.
با عنايت به اين امر که تمامی وعده های انتخاباتی دولتها، با علم به همه مشکلات و آگاهی از شرايط ملوک الطوايفی ايران داده شده است، پس اين حرفها چه نتيجه ای دارد غير از سلب مسئوليت در برابر مشکلات و يا بيان عدم آگاهی و شناخت شرايط. در دنيا در اينگونه موارد، دولت مردان با فشار جامعه و به خاطر بی لياقتی و يا کلاه برداری استعفا می دهند چراکه در غير اينصورت، اگر نتايج اعمالشان بد شد، ديگران را مسئول می کنند و به سختی می توان خلاف آنرا ثابت کرد.
از اين رو در جهان شايد دولت اقليت داشته باشيم ولی دولت اپوزوسيون، شاهکار ايران در هزاره سوم است.